کتاب نامههای سرگشاده
نخستین جملات واتسلاف هاول – نویسنده کتاب نامههای سرگشاده – در نخستین سخنرانی عمومیاش برای مردم چکسلواکی که زنده از شبکههای سراسری پخش شد و بعد در تمام اروپا و فراتر از آن انعکاس یافت آنقدر غیرمنتظره بود که تا به حال هیچ رئیسجمهوری سخنانش را چنین آغاز نکرده بود.کتاب نامههای سرگشاده
کتاب حاضر، کتابی است که نوشتههای هاول را طی بیست و پنج سال شامل شده و روند توسعه و تکامل شخصیتی و افکار نویسنده را نشان میدهد. نبوغ واتسلاف هاول در این بود که میتوانست از شرایط خاص عقبنشینی کرده و آن شرایط را در پرتوی اصول فلسفی و انسانگرایانه وسیعتری مشاهده کند.
اگرچه شناخت کمی از تاریخ اروپای شرقی در اواخر قرن بیستم به شما در مطالعه کتاب نامه های سرگشاده کمک میکند، اما لازم نیست چیزهای زیادی بدانید تا بتوانید از تحلیلهای فوقالعاده این کتاب در مورد ایدئولوژیها و تأثیرات مخرب آنها بر روح انسان و به طور کلی جامعه بهره ببرید. اما شاید بد نباشد اشاره مختصری به سال 1968 داشته باشیم.
سال 1968 سال کلیدی در تاریخ چکسلواکی است. از ژانویه آن سال جناح میانهروتری در حزب کمونیست حاکم بر چکسلواکی با شعار «ایجاد سوسیالیسم انسانی» پرچم اصلاحات را در دست گرفت و شور و شوق بسیاری در کشور حاکم شد. این دوره از برف رمستان تا گرمای تابستان همان سال را «بهار پراگ» مینامند که دست آخر با اشغال نظامی چکسلواکی توسط تانکهای ارتش پنج کشور پیمان ورشو (به رهبری شوروی) خزان شد و پایانی جز سرکوب نداشت.
از این سال آزار و اذیت و زندان و مهاجرت سهم روشنفکران چکسلواکی شد. هاول با مواضع سیاسی که گرفت به تدریج به چهرهای شناختهشده تبدیل شد و در طول دههی ناامیدکننده هفتاد، هاول نمایشنامهنویسی بود که آثارش رنگ پرده را به خود نمیدید و نویسندهای بود که جستارهای سیاسیاش برای چکها و اسلواکها امیدبخش بود. پس از این اتفاقات بود که با جنبش «میعادگاه مدنی» و نهایتاً با فروپاشی کمونیسم، امید به مردم کشور برگشت.