کتاب تمساح

کتاب تمساح داستانی واقعی درباره‌ تمساحی است که در تیمچه، مردی را در سن پختگی و با ظاهری برازنده زنده‌زنده، به‌تمامی و بی‌باقی بلعید! و پیامدهای ماجرای این اتفاق در داستان روایت می‌شود! تمساح پس از انتشار در سال 1865، بحث‌های تند و دنباله‌داری را میان منتقدان و ادبا، درباره‌ی انگیزه اصلی نویسنده از خلق چنین اثری برانگیخت. از دل ماجرای کارمند کم‌خردی که سر از شکم تمساح درآورد، تعابیر و تفاسیر گوناگونی حاصل شده؛ از مقایسه با یونس در شکم ماهی گرفته تا تقابل فرهنگ‌ها.

 

فیودور داستایفسکی در این داستان بلند، با متنی طنزگونه، کوتاه و نیمه‌تمام به نقد شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی روسیه در آن سال‌ها می‌پردازد که بحث‌های زیادی نیز به دنبال داشت. داستایفسکی در کتاب تمساح جامعه‌ای را  نقد می‌کند که وجدان را به فراموشی سپرده و فقط به بلعیدن فکر می‌کنند. احتمالاً در دنیای امروز و در جامعه فعلی اگر این کتاب نوشته می‌شد، گرگ جایگزین تمساح بود.کتاب تمساح

داستایفسکی در ایران به اندازه کافی شناخته شده است و کتاب‌های بزرگ او نیز بسیار مورد استقبال است. شاهکارهای او مانند جنایت و مکافات، برادران کارامازوف، ابله و شیاطین نیز همیشه در برترین لیست‌های جهان حضور دارند. اما داستایفسکی به عنوان یک روشنفکر روس، یا شخصیتی که زمانی در گروه‌های سیاسی فعالیت می‌کرد چهره به نسبت متفاوتی دارد. فراز و فرود زندگی پر ماجرای داستایفسکی و تاثیراتی که بزنگاه‌های زندگی‌اش بر نظرات و آثارش گذاشته همواره جالب توجه بوده است.

 

در مجموعه‌ی چهارجلدی نشر برج که در سال‌های اخیر منتشر شده و کتاب تمساح یکی از این کتاب‌هاست، بیشتر به آثاری از داستایفسکی پرداخته شده که به زندگی شخصی و نظرات سیاسی و اجتماعی او تعلق دارد. بنابراین در خط فکری و فلسفی داستایفسکی، این کتاب‌ها به کل متفاوت هستند.

 

در کتاب تمساح داستان از جایی آغاز می‌شود که تمساحی از اروپا برای نمایش و درآمدزایی به روسیه آورده شده و کارمند روسی که بسیار مجذوب و شیفته و تحسین‌کننده فرهنگ و اقتصاد غرب است، آنقدر مجذوب و سرگرم تمساح می‌شود که تمساح او را غافلگیرانه می‌بلعد. اما همان طور که اشاره کردیم، کارمند روسی در شکم تمساح، از اوضاع پیش آمده بسیار هم راضی است. او در شکم تمساح شروع به سخنرانی می‌کند و این حادثه را شروعی برای تحولات جدید اجتماعی و اقتصادی و بهره‌وری اقتصادی می ‌داند.

 

از طرفی صاحب تمساح، بعد از اینکه تمساح کارمند را بلعیده، ادعای خسارت می‌کند و تنها نگرانی و دغدغه‌اش به خطر افتادن جان تمساح و هدر رفتن سرمایه‌اش است. همچنین واکنش اطرافیان به این حادثه از بی‌خیالی و ولنگاری خانواده کارمند در غیاب او گرفته، تا دیگران که برای رفع مشکل فقط جمله «اصول اقتصادی مهم‌تر است!» را از زبان آن‌ها می‌شنویم، متفاوت است.

 

این اتفاقات همه و همه استعاره و نمادی است از این مسائل که مردم روسیه تنها راه‌حل مشکلات خود را جذب و گسترش هر چه بیشتر فرهنگ و اقتصاد غرب در کشورشان می‌دانستند. اما به باور داستایفسکی: «این مناسبات برای روسیه پذیرفتنی نیست، و پیامدی جز سقوط بیش از پیش آرمان‌های اخلاقی و قوام یافتن بزه‌گرایی ازلی و فطری انسان ندارد.»

 

کتاب تمساح هم همانند اغلب آثار داستایفسکی، نگاهی فیلسوفانه اما نامتعادل به انسان و قرار گرفتن او در موقعیت‌های متفاوت با واکنش‌های متضاد است؛ به خصوص آن که بدانیم خود داستایفسکی هم از نظر روحی کاملاً متعادل نبود، به صرع مبتلا بود و تجربیات روحی سخت و مشقت‌باری را پشت سر نهاده بود. به عبارتی، «ماجرای کارمند روس گیرافتاده در شکم تمساح، به قصه‌ای اساطیری و عهد عتیقی پهلو می‌زند که گویی یک داستان الهیاتی همان‌طور که بورخس می‌گفت، با خیال پیوند خورده و درعین‌حال، به طریق داستایفسکی متأثر از بالزاک، پیوندهایش را با واقعیت نیز حفظ کرده است!»

 

تمساح در این داستان بلند استعاره از نظام سرمایه داری است که مردم احمق و ساده‌لوحی را می‌بلعد. در اعماق تاریکی کسی صدای ما را نمی‌شنود و چه عبث است که دنبال مفاهیمی چون آزادی و انسانیت باشیم. فیلسوف می‌شویم، برای او کار می‌کنیم اما دوست نداریم از شکم این هیولا بیرون بیایم چون اولویت با مسائل اقتصادی است و ارزش یک تمساح از ما انسان‌ها بیشتر است و ما کسی را نداریم که نجاتمان دهد!